کد مطلب:36710 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116
فرخ آن تركی كه استیزه نهد گرم گرداند فرس را آنچنان چشم را از غیر و غیرت دوخته گر پشیمانی بر و عیبی كند [صفحه 245] خود پشیمانی نروید از عدم (مثنوی، دفتر سوم، ابیات 3613 -3617)
موجودی كه وظیفه ی او نو شدن مستمر است، حق ندارد در گذشته بماند. در گذشته ماندن كندی و ملال می آورد.
اسبش اندر خندق آتش جهد
كه كند آهنگ اوج آسمان
همچو آتش خشك و تر را سوخته
آتش اول در پشیمانی زند
چون ببیند گرمی صاحب قدم
صفحه 245.